سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را گرامی بدارد، او را به دوستیِ خود مشغول می سازد . [.امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :9
کل بازدید :41601
تعداد کل یاداشته ها : 23
103/2/6
5:38 ص

فروش فوق العاده شوهر
یک فروشگاه‌ بزرگ شوهر فروشی درنیو یورک باز شده بودکه خانم ها میتوانستند،به آنجافته وبرای خود شوهری انتخاب کنند.درتابلوی راهنمای مقابل در ورودی این فروشگاه،قوانین خریدازآن نوشته شده بود:
1-هرزن درطول عمرش فقط یکبار میتواند ازاین محل دیدن کندوفقط یکبار خرید کند.
2-این فروشگاه چند طبقه است وارزش محصولات،در هر طبقه بالایی بیشتر از طبقه پایینی است.
3-شما نمیتوانید به طبقات پایینی برگردید ولی در هر طبقه که خرید کنید از فروشگاه خارج میشوید.
خانمی که وارد فروشگاه شده به طبقه اول میرود.
درتابلوی ورودی این طبقه نوشته شده بود:(مردان این طبقه دارای شغل ثابت هستند)
مردان بنظرش جالب می آیند ولی زن تصمیم میگیردطبقه بالاراهم ببیند. درتابلوی ورودی این طبقه نوشته شده بود:( مردان این طبقه دارای شغل ثابت هستندوخانواده دوست هستند)خانم باخودش میگوید:این خوب است،ولی من بیشترمیخواهم.وبه طبقه سوم میرود.درطبقه سوم نوشته بود(این مردان شغل ثابت دارندوخانواده دوست هستند وبسیار خوش قیافه هستند)زن نگاهی به مردان این طبقه می اندازد،به نظر همه چیز عالی است،ولی اواحساس میکند که باید به طبقه بالاتر برود؛طببقه چهارم که آنجا نوشته شده بود (این مردان شغل ثابت دارندوخانواده دوست هستند وبسیار خوش تیپ و قیافه هستند،عاشق خانواده وبچه ها هستند وبه کارهای خانه هم علاقه مندند.)
خانم که دیگرکم کم کنترل خود راازدست میداد،بین انتخاب دراین طبقه ورفتن به طبقه بعد تردید داشت.اوآنچنان وسوسه شده بودکه ناخودآگاه باشادی وصف ناشدنی به طبقه پنجم رفت.
درطبقه پنجم روی یک تابلوی بزرگ نوشته شده بود:شما بازدید کننده شماره31457912ازاین طبقه هستید.اما متاسفانه اینجاهیچ مردی وجود ندارد!این طبقه فقط برای این است که ثابت کنیم زن ها را به هیچ وجه نمیتوان قانع وراضی نمود! از بازدید شما سپاسگذاریم
.


90/1/8::: 6:12 ص
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام جرا هیشکی به وبلاگ من سر نمیزنه!!!:(((
+ مردی بااسلحه وارد بانک شد وتقاضای پول کرد.وقتی پول ها را دریافت کرد ،روبه یکی از مشتریان بانک کردو پرسید :آیا شما دیدید که من ازاین بانک دزدی کنم؟ مرد پاسخ داد:بله قربان، من دیدم.پس دزد اسلحه رابه سمت شقیقه مرد گرفت واورادرجا کشت.دزدمجددا روبه زوجی کرد که نزدیک او ایستاده بودند وازآنها پرسید: آیا شما دیدید که من ازاین بانک دزدی کنم؟ مردپاسخ داد:نه قربان،من ندیدم اماهمسرم دید!
+ سلام.کدومتون پست فروش فوق العاده شوهرو خوندید؟نظرتون چیه؟؟؟؟